لری پول، که به خاطر اتهام نادرستی در زندان است، به یک زندانی وعده می‌دهد که وقتی آزاد شود، به یک خانواده کمک خواهد کرد. این خانواده شامل یک دختر جوان به نام پاتسی اسمیت و پدربزرگ سالخورده‌اش است که به کمک زیادی نیاز دارند. این موضوع لری را از دنبال کردن رویایش برای رفتن به ونیز و تبدیل شدن به یک گوندولیر باز می‌دارد. در عوض، او به یک خواننده خیابانی تبدیل می‌شود و در حین خواندن در خیابان، با یک کارمند زیبا به نام سوزان اسپراگ ملاقات می‌کند. او نگرانی‌هایی درباره رفاه پاتسی تحت سرپرستی لری و پدربزرگش دارد و اقداماتی برای قرار دادن پاتسی در یتیم‌خانه آغاز می‌کند.