فرانکی فاستر و استنلی بنسون یک جفت هنرمند کوچک هستند. هر دو سعی می‌کنند پس از برنده شدن در یک مسابقه استعدادهای آماتور به موفقیت بزرگ دست یابند. اگرچه این امر آنها را به چند شغل حرفه‌ای می‌رساند، اما چیزی در نمایش آنها کم است و محبوبیت ندارند. فرانکی معتقد است که کمی پول می‌تواند به پیشرفت شغلی آنها کمک کند و به واشنگتن دی‌سی می‌رود تا ببیند آیا پدر ثروتمندش می‌تواند به آنها کمک کند. در راه، فرانکی به اشتباه به عنوان همسر خلبان معروف، جانی پیرسون، شناخته می‌شود و در سوئیت او مجبور می‌شود تظاهر کند که همسرش است. وقتی خلبان او را ملاقات می‌کند، جرقه‌های عاشقانه‌ای شکل می‌گیرد.