فیلم سواران دشت
دو کابوی بیکار، کانزاس جونز و چیتو رافرتی، پس از نجات دختری به نام داستی ویلیس از ضرب و شتم مالک سالون، کلینت باروز، شغلهایی در مزرعه او پیشنهاد میشوند. برادر خوبدل اما ضعیفاراده داستی، هری، که به بدهی قمار ۳۰۰۰ دلاری خود به ویلیس افزوده است، به ناچار موافقت میکند که بدهیاش را با اجازه دادن به رینگو کید، تفنگدار وحشی باروز، برای دزدیدن دام از مزرعه خواهرش پرداخت کند. کانزاس مداخله کرده و دزدان را منصرف میکند و هری را قانع میکند که درگیریاش را به داستی اعتراف کند. کانزاس، که توسط داستی به شهر فرستاده شده تا بدهیهای هری را پرداخت کند، ناگهان خود را در طرف نادرست قانون مییابد و به اشتباه به قتل متهم میشود و باید به اعتقاد داستی به بیگناهیاش برای نجاتش تکیه کند.