فیلم مرد تنها
شکارچی سالخورده، جیکوب وید، امیدوار است با پسر جداشدهاش، رایلی، که اکنون جوانی است که از پدرش متنفر است، زندگی جدیدی را آغاز کند، اما دشمنان قدیمیاش برنامههای دیگری برای او دارند. جیکوب وید پسرش رایلی را که مدتها او را رها کرده بود پیدا میکند، اما رایلی جایی برای رفتن ندارد. جیکوب که امیدوار است در جایی مستقر شود، متوجه میشود هیچ شهری او را نمیپذیرد. آنها به مونولیت، مزرعه دوست دختر سابق جیکوب، آدا، میروند که او هیچ قصدی برای بازگشت به آنجا نداشت. در حین شکار مادیان، رایلی به آدا جذب میشود و جیکوب با مشکلات بینایی مواجه میشود. و رؤیاهای او از یک زندگی آرام با بازگشت دشمنان گذشتهاش به خطر میافتد.