فیلم روز و ساعت
این داستان در بهار 1944 اتفاق میافتد و ترز به شدت در تلاش است تا به پاریس برگردد. قطارها از روستایی که برای بازدید از قبر پدرش رفته است، حرکت نمیکنند و او باید دو چمدان غذا پر کند. برخی از هواپیماهای بریتانیایی و آمریکایی سرنگون شدهاند و آلمانیها میخواهند بدانند خلبانها کجا پنهان شدهاند. یک آشنا مجوز دارد تا با کامیونی پر از بز به پاریس برود. پس از سوار شدن به کامیون، ترز متوجه میشود که دو خلبان بریتانیایی و یک خلبان آمریکایی در آنجا با بزها هستند. او باید مردان را به قطاری به پاریس و به یک خانه امن برساند، جایی که برای آمریکایی جا نیست. آیا میتواند او را در ایستگاه مترو بگذارد و او را تنها بگذارد تا نقشه را پیدا کند؟