فیلم تنهایی
ماریا، که والدینش در روستا زندگی میکنند، نمیتواند با شیوههای اقتدارگرایانه پدرش کنار بیاید و به شهر نقل مکان میکند. او شغفی به عنوان نظافتچی پیدا میکند و سعی میکند در یک آپارتمان ویران در قسمت نامناسب یک شهر بزرگ زنده بماند. او باردار است و این که دوست پسرش او را ترک کرده، اوضاع را بدتر میکند. وقتی پدرش برای عمل جراحی به بیمارستان میرود، مادرش به نزد او میآید. همسایهاش، یک گوشهنشین پیر که تنها دوستش سگش است، شروع به بیرون آمدن از پوستهاش میکند و این سه روح گمشده سعی میکنند به یکدیگر قدرتی برای شروع دوباره بدهند.