فیلم دختر کوچک همسایه
هلن رندال و روت فاستر دختران کوچکی بودند. این دو کودک در یکی از خیابانهای مد روز نیویورک زندگی میکردند. یک روز هلن و والدینش در حال رفتن به پارک بودند که هلن پیشنهاد کرد که روت را هم دعوت کنند. این ایده همه را خوشحال کرد و روت نیز در شادی و هیجان بود. او با شتاب از پلهها پایین آمد و به اتومبیل رندالها پرید و پدرش (که بیوه بود) در حالی که او را میدید که ماشین با سرعت میرود، بیشتر از همیشه به گنجینه کوچکی که داشت پی برد.