فیلم هزار بوسه
رماننویس خودزندگینامهنویس در حال ظهور، گیف، دوستدختر دکتر و مدل داغی به نام سمارینده دارد. مادر خشن، سلطهجو و پیشرو او، ریا، به بیماری غیرقابل درمانی مبتلاست که باعث فلج او شده است. مرگ اجتنابناپذیر او با اتانازی به جلو میرود. گیف در تلاش است تا با وضعیت مادرش کنار بیاید. به محض اینکه مادرش فوت میکند، او تصمیم میگیرد به همراه دوستانش برای تعطیلات به لا پالما برود. در آنجا، سمارینده به دوستپسرش میگوید که منتظر بچهاش است.