فیلم هیچ خدا، هیچ ارباب
در تابستان 1919، یک توطئه برای سرنگونی دولت ایالات متحده در نیویورک کشف میشود، زمانی که ویلیام فلین، یک مأمور میدانی از اداره تحقیقات، برای بررسی تهدید بمبی که برخی از قدرتمندترین سیاستمداران و رهبران تجارت آمریکا، از جمله میلیونر نیویورکی جان دی. راکفلر، پدر، را هدف قرار داده است، فرستاده میشود. تحقیقات فلین او را به دنیای زیرزمینی تروریسم داخلی میبرد و او را با فرهنگ رقابتی خشونت و قتل آشنا میکند. طمع، قدرت و سیاست در مرکز داستان قرار دارند و فلین باید بین شرورها و نارضایتیهای صرف تمایز قائل شود. در این مسیر، او متوجه میشود که تروریسم چهرههای زیادی دارد و تعیین گناه یا بیگناهی اغلب در روانشناسی ترسی نهفته است که افراد را در هر سطحی از جامعه محدود میکند.