سو-هی که از زندگی خوشبختی با شوهرش و یک بچه در راه لذت می‌برد، در تختخواب بیدار می‌شود و شوهرش را می‌بیند که خودکشی کرده است. قبل از اینکه بتواند مرگ او و شوک ناشی از آن را پردازش کند که باعث سقط جنینش شده، متوجه می‌شود که شوهرش خانه‌ای در یک منطقه دورافتاده برای او به جا گذاشته است. چطور ممکن است او هرگز درباره این مکان ندانسته باشد؟ این خانه مرموز همه چیزهایی را که این زوج در خانه رویایی خود آرزو داشتند، دارد، اما وقتی زرق و برق آن از بین می‌رود، احساس عجیبی باقی می‌ماند. وقتی سو-هی احساس می‌کند که یک موجود عجیب در حال تعقیب اوست، شروع به شک می‌کند و باور می‌کند که این خانه ارتباطی با مرگ شوهرش دارد. هرچه بیشتر شک می‌کند، اتفاقات عجیب‌تری رخ می‌دهد.