فیلم مگسها
آقای ماچی یک تاجر است که به تجملات، پول آسان و زنان علاقه دارد. فردی نفرتانگیز که از قدرت و موقعیت خود سوءاستفاده میکند، اما ناگهان خود را در یک وضعیت شدید مییابد: یک صبح، در روشنایی روز، یک لاستیک را پنچر میکند. اما تعجب او زمانی است که جسد بدشکل یک غریبه را در صندوق عقب خود پیدا میکند. کسی برای او تله گذاشته است. او در آنجا شروع به یک مسیر ناامیدکننده برای خلاص شدن از جسد، کشف هویت او و دانستن اینکه چه کسی پشت این همه ماجراست، میکند. یکی از بسیاری از دشمنانی که او در طول سالها پرورش داده است، از همسر خود تا همکاران، محافظان و سیاستمداران. ممکن است هر یک از آنها باشد که او در این سالها برای ادامه صعود یا تثبیت قدرتش بر روی آنها پا گذاشته است، زیرا برای لوئیس ماچی، مردم آنقدر بیاهمیت هستند که از دور مانند مگسها به نظر میرسند.