فیلم رئیس میخواهد یک پایان خوش
سینان به دستور رئیسش، اسفندییار، به کاپادوکیا فرستاده میشود تا یک فیلمنامه بنویسد. در حالی که منتظر الهام است، سینان ابتدا با ایلول، دختر عزت که صاحب هتلی است که در آن اقامت دارد، و سپس با فاروق، ستاره سریالهای تلویزیونی و دوست سابقش که حالا دشمنش شده، روبرو میشود. به زودی، راننده تاکسی، لوکمان که خود را «راننده» سینان معرفی میکند و آریف، یک کشاورز محلی و پرورشدهنده اسب، به بخشی از زندگی سینان و فیلمنامهاش تبدیل میشوند. اگرچه ماجراجوییهای فراوان در میان دودکشهای جادویی، بالنهای رنگارنگ و در جشنواره سالانه انگور مانند یک فیلم برای همه درگیر میشود، اما پایان خوشی که رئیس، اسفندییار، انتظار دارد هرگز اتفاق نمیافتد. اما رئیس بر پایان خوش خود اصرار دارد و سینان باید آن پایان را بنویسد!